مصاحبه اختصاصی با آقای محمد پیرهوشیاران رتبه 1 گرایش مدیریت سیستم و بهره وری
زبان |
ریاضی |
آمار و احتمال |
تحقیق 1 |
اقتصاد 1و2 |
تئوری مدیریت |
طراحی الگوریتم |
معدل |
رتبه سیستم |
رتبه بهره وری |
رتبه آینده پژوهی |
رتبه دانش |
46 |
90 |
65 |
83 |
سفید |
43.3 |
سفید |
14.5 |
10 |
1 |
1 |
2 |

1 . کمی خود را معرفی کنید.
سلام به همه، محمد پیرهشیاران هستم؛ متولد سال ۱۳۶۸ و ورودی سال ۸۶ دانشگاه تهران رشته فیزیک گرایش اتمی – مولکولی.
معدل کل مقطع لیسانس ام 14/5 شد. سال دومیه که تو کنکور صنایع شرکت میکنم. سال اول که شرکت کردم به علت جدید بودن درسهای صنایع و داشتن واحدهای متفاوت و سنگین فیزیک تقریبا میدونسم که قبول نمی شم ولی واسه رتبه عالی تلاش کردم. آخر قصه سال اولم هم ۲۱۵ بهرهوری و ۴۸۵ سیستم شد.
سال گذشته اتفاق جالبی افتاد، که اون هم اقزایش سهمیه ها بود. به همین علت کسی رو از بچه های سال گذشته پیدا نکردم تو این رنج رتبه تو بهرهوری باشه و انتخاب رشته نکرده باشه. دلیل اصلی بنده هم برای انتخاب رشته نکردن این بود که لیسانسمو تو دانشگاه مطرح و بزرگی مثل تهران گرفته بودم و نمیتونسم به یه دانشگاهی با کلاس علمی پائینتر فکر کنم؛ در ثانی هنوز مطمئن بودم که من و کنکور حرف های زیادی واسه گفتن به هم داریم!!
2 . تاریخ دقیق شروع درس خواندن برای کنکور ارشد را به یاد دارید؟ کمی توضیح دهید.
۱۰ تیر شروع کاردوباره من برای کنکورارشد بود؛ این بار با ترس از بلد نبودن، با استفاده ازتجربیات تلخم، با اتکای بیشتر به شخص خودم و با روی کرد حل مساله بود. درس خوندنم رو از ۷ – ۸ تیر ماه ۲ سال پیش شروع کردم. سال اول که تصمیم به خوندن برای کنکور صنایع گرفتم واقعا شرایطم سخت بود.. برای شروع کتاب دکتر ایوزیان رو خریدم . سطحش برام سنگین و مطالبش نامفهوم بود. در مجموع بچه های فیزیک ریاضی قوی ای دارند. اونم بخاطر تعداد واحدهای بالای ریاضی که در دوران لیسانس پاس میکنند. اون موقع ها تحقیق در عملیات هم نداشتیم که بخوام بخونم. فکر میکردم که زبانم هم خیلی خوبه که واقعا فقط توهم بود. (در آخرگفتگو باز می کنم چرا اینطوره!) اصول مدیریتم که حفظی بودو تکلیفش روشن!! خلاصه تابستون سال اول فقط ۵ فصل از کتاب شلدون راس و دکتر ایوزیان و ریاضی رو خوندم. خودمونیم اواخر تابستون سال اول خیلی توهم داشتم که وضعم خوبه!! در ادامه به موسسهای رفتم و ثبت نام کردم که در مجموع نمره قبولی رو از جانب من نگرفت. آزمون های اونجا رو هم شرکت میکردم. در اولین آزمون رتبه ۲ و در دومین آزمون رتبه ۳ رو کسب کردم و در آزمون سوم بخاطر اضافه شدن تحقیق در عملیات به بهره وری ها رتبم ۶۰ شد. با اونها پیش رفتم و در یکی از آزمون های جامع موسسه مذکور رتبه ۱ رو کسب کردم. و توهمی که داشتم توسط اون رتبه ها پر رنگ شد.
شرایط بد روحی در ایام کنکور 90 بعلاوه وضع واقعی علمی بنده که نه شاهکار بود نه ظعیف نتیجه گفته شده رو با میانگین درصد ۳۳/۴و رتبه ۲۱۵ برام در پی داشت. بعد از کنکور90 می بایست ۲۰ واحد از درسهای باقیمانده از لیسانسم رو پاس میکردم که تا حوالی۱۰ تیر طول کشید. ۱۰ تیر شروع کاردوباره من برای کنکورارشد بود؛ این بار با ترس از بلد نبودن، با استفاده ازتجربیات تلخم، با اتکای بیشتر به شخص خودم و با روی کرد حل مساله بود.
3 .از روزی که درس خواندن را شروع کردید را تا روز کنکور به بازه های 2 ماهه تبدیل کنید وبگویید در هر بازه روزانه چقدر درس می خواندید؟
از ابتدای تابستون تا تقریبا هفته اول مهر کامل ریاضیات و احتمال و آمار رو خواندم. در واقع کامل جلد اول ریاضی ۱و۲ استاد بزرگآقاسی رو جویدم! کار دیگری که در مورد ریاضی انجام دادم این بود که از جلد دوم هم ۵ سال آخر چند رشته اعم از سیستم، MBA، ریاضی، آمار،مکانیک ،عمران و... را چند بار زدم. در مورد آمار هم نکته بسیار مهم این بود که از آخر به اول خوندم. یعنی از فصل ۱۳ (آزمون فرض) شروع کردم. البته این کار به آن دلیل میسر بود که سال قبل هم آمار رو خوانده بودم.
مهرشد و کلاس استاد زاهدی سرشت شروع شد. شیرینی تحقیق همانا و ول کردن تمام درسها همانا. یک دل نه صد دل عاشق تحقیق شدم به خصوص تحقیق خطی که بسیار جذاب است. نکته بسیار مثبتی که از آن اصلا ضرر نکردم این بود که استاد زاهدی سرشت با وجود جامع بودن درسشان بسیار سریع تدریس می کردند.
هنوز آبان ماه تموم نشده بود که قسمتهای مهم تحقیق به پایان رسیده بود. همان ایام بود که کلاسهای نکته و تست شروع شده بود، من هم با کمال پررویی! سر کلاسهای نکته و تست نشستم.
آذر ماه ایامی بود که در دنیای درس سیر می کردم. همه چیز متفرقه ام کنسل شده بود. موسیقی و تئاتر رو تعطیل کرده بودم، دوستانم رو هم نمیدید کلاس تحقیق 1 هم تمام شده بود که بسیار عالی بود و فقط و فقط یک نفر می تونه این کار را در این ایام و با این دقت انجام بده که اونم استاد زاهدی سرشت هستند. اتفاق دیگر این بود که من در پردیس علوم دانشگاه تهران در کلاسهای اساتید بزرگی چون دکتر پارسیان و دکتر سلیمانی حضور پیدا میکردم. در این زمان بود که از آنها اجازه گرفتم و دیگر در کلاسهای آنها شرکت نکردم. این عواملی بود که باعث شد وقتم خیلی آزاد شود.
دی ماه اتفاق جالبی افتاد. حدود ۱۵ تا ۲۰ دی ماه بود که اصول مدیریت رو تازه شروع کردم. البته به چند دلیل اینقدر دیر!!: ۱- معلوم نبود بهرهوری میخوام بروم یا سیستم یا درست تر بگم هردو رو می خواستم، پس تمرکزام روی دروس مشترک بود، کسی که ۴ تا درس مشترک رو خوب بزنه حتی با اقتصاد ۰% هم میتونه رتبه خوبی تو سیستم به دست بیاره که من هم البته موفق شدم با اقتصاد۰، ۱۰ سیستم بشم. پس نمیخواستم از اول از ریاضی و آمار بزنم و به درس اختصاصی هر گرایش بپردازم. ۲-سال قبلش اصول مدیریت زیاد خوندم ، ولی ۲۳% زدم و بهم ثابت شد بعضی از درسها ارزش وقت گذاشتن به عنوان اولویت اول یا دوم را ندارند.۳- بلد نبودام این درس رو بخونم. از طرفی آدم کله شقی! بودم که نمیخواستام کلاس برم.
تست زنی در دی ماه اوج گرفت و در بهمن ماه به حد نهایی خودش رسید و در حدود روزی ۱۵۰تست به همراه بررسی اون ها رو انجام می دادم. این تست زدن انواع مختلفی رو دربر می گرفت، ممکن بود جامع ویا موضوعی باشه. در مورد تست های جامع از اول بهمن ماه تا دوازدهم هر روز یک مجموعه را می زدم و عصرها بررسیشون رو بر عهده داشتم و بعد آزمونهام تموم شد! پس از اون شروع کردم به ساختن آزمون. مثلا از صنایع- صنایع سال ۸۹ تحقیق، آمار و زبان رو برمی داشتم و با ریاضی MBA 90 و با یک اصول مدیریت قدیمی میکس میکردم. درآزمونهای جامع ای که از خودم گرفتم، با درصدهای بالایی روبرو می شدم. مثلا آمارو ریاضی و تحقیق بالای 80 % بودند که طبیعی بود چون قبلا سوالاتش رو بارها و بار ها حل کرده بودم.
به همین علت به درصدها توجه کمی داشتم و این رو هم میدونستم که به دلیل سخت تر بودن سوالات هر سال کنکور و همچنین استرس سر جلسه به طور میانگین درصدهای واقعی من ۲۰% پائینتراز این درصدها هست .
از اون به بعد تا ۲۶ بهمن دیگه آزمون جامع نزدم و فقط تست ها رو به طور موضوعی مرور کردم.
4 .وضعیت تحصیلی خود را در دوران دبیرستان شرح دهید؟
خر خون! بودم. برای المپیاد ریاضی می خوندم ولی مدال نیاوردم. کنکور موفقیت خاصی نداشتم. سمپاد کرمانشاه درس خوندم. بعد از قبول شدن کنکور با خانواده در دوران دانشگاه به تهران اومدیم.
5 . قبل از ورود به دانشگاه برای لیسانس از رشتتون شناخت داشتید؟ آیا واقعا با علاقه وارد شدید؟ و اگر نه آیا در دوران لیسانس به رشتتون علاقمند شدید؟
در نگاه اول به دلیل اینکه بعضی از مهندسیها رو در دانشکاه های ترازاول ایران نمیآوردم فیزیک رو انتخاب کردم. برادر و همراه همیشه ام هم فیزیک میخوند که دلیل دیگه ای بود که منم فیزیک رو انتخاب کنم. زمان ورود به دانشگاه حدود ۳۰ - ۴۰ درصد از رشتم شناخت داشتم. و به دلیل سطح مناسب اساتید دانشگاه تهران ازاون زده نشدم.
تنها به دلیل بازار کار کم و سختگیری اساتید ترجیح دادم رشتم رو عوض کنم و با تمایلی که در خودم برای کارهای مدیریتی و آماری می دیدم صنایع رو انتخاب کردم.
6. آیا از شرکت در کلاسهای ما نتیجه ای هم گرفتید؟
صد در صد. به جرات می گویم درصدهایی که در دروس آمار و تحقیق و ریاضی بدست آوردم فقط با کمک اساتیدم امکان پذیر بود.
7. داوطلبان امسال برای موفقیت در کنکور بر روی چه کتابهایی تمرکز کنند؟
ریاضیات : فقط 4 جلد استاد آقاسی که خوب من هنوز هم کامل تمومشون نکردم!
آمار و احتمال: کتاب احتمال و آمار دکتر ایوزیان ویرایش جدید و ۲۰۰۰ تست ایشون / کتاب دکتر پارسیان.
تحقیق در عملیات: تحقیق در عملیات ج ۱ و۲ مختار بازارا /جلد ۱ ، ۲، ۳ و کتاب استاد مازیار زاهدی سرشت با تاکید بر جلد ۲ و ۳ایشان / همچنین جزوه درسی دکتر سلیمانی رئیس کنونی دانشکده ریاضی دانشگاه تهران.
اصول مدیریت: کتاب آقای سلامی انتشارت ماهان / کتاب جامع مدیریت آقای پرچ/
زبان: به دلیل گستردگی این درس گفتن یک کتاب یا دو کتاب به عنوان مرجع نشدنیه؛ در زیر 3تا کتاب برای 10 سوال اول زبان پیشنهاد میدم:
۴۰۰ لغت تافل ( 400 MUST-HAVE WORDS FOR THE TOEFL/ McGraw-Hill)
۵۰۰ لغت بارونز(essential words for the TOEFL /BARRON’S )
۵۰۴ لغت ضروری ( 504 Absolutely Essential Words /BARRON’S)
8. درس خاصی بود که تا روز کنکور شما را اذیت کند؟ و آیا در درس خاصی ضعف داشتید؟ اگر داشتید با آن چه کردید؟
درسی که واقعا اذیتم کرد اصول مدیریت بود و درسی که من خیلی اذیتش کردم ریاضیات بود.
9. روزهایی که فشار کنکور به اندازه بود که واقعا احساس می کردید که دیگر نمی توانید چه می کردید؟
خیلی پیش اومد که دپ! بزنم. اولین راه برخوردم با این موضوع این بود که به خودم میگفتم حقته بشین بخون! پیش می اومد که صبح که پا شدم اصلا دوس نداشم درس بخونم ولی شبش میدیدم با مجبور کردن خودم به این عادت دیرینه موفق شده بودم 8 ساعت درس بخونم!! فیلم دیدن هم یکی دیگه از کارهایی بود که به بنده کمک میکرد. اگر هم خیلی غمناکیم بالا می زد به دوستهای خوبم میگفتم منو ببرن بیرون که حال و هوام عوض بشه!!.
10. اگر زمان به عقب بازگردد و دوباره بخواهید موسسه ای را برای کنکور انتخاب کنید البته با اطلاعاتی که الان کسب کردید باز هم پژوهش انتخاب شما بود؟
آره چون خیلی سطح آموزشگاه از لحاظ آموزشی و قدرت اساتید از آموزشگاههای دیگر بالاتره.
11. آیا روز شروع درس خواندن برای کنکور رتبه ای را برای خود متصور بودید؟ قبل از روز کنکور فکر می کردید که چه رتبه ای کسب می کنید؟
چون روز اول سال اول توهم داشتم فکر می کردم یک بشم. ولی روز اول سال دوم به زیر 20 – 30 هم راضی بودم.
12. چه کسی در مسیر کنکور شما بیشترین تاثیر را روی شما داشت؟
در مسیر زندگی ام، خانواده و دوستانم، در مسیر کنکوراستادان بزرگم به خصوص استاد آقاسی بیشترین تاثیر رو بر روی بنده داشتند، چون اگر کلاس ایشون از ۴ ساعت به ۳ ساعت و ۵۵دقیقه کاهش می یافت باید برای اون ۵ دقیقه هم کلاس فوق العاده میگذاشتند. اون موقع بود که فهمیدم برنامه ریزی و زمان خیلی مهم است.